loading...

شاه صفي

شاه صفي

بازدید : 166
11 زمان : 1399:2

اولين اختلالي كه پس از درگذشت شاه عباس پيش‌آمد، نافرماني اعراب بدوي بنو لام در اطراف بغداد بود، كه البته مشكل دامنه‌داري نبود.[۴۴][۴۵] اما شورشهاي بعدي از ابعاد بزرگتري برخوردار بودند.

بازدید : 208
11 زمان : 1399:2

براي نشان دادن خشونت شاه‌صفي مثال مي‌زنند كه در سال ۱۰۴۲ ه‍.ق / ۱۶۳۲ ميلادي، حاكم قم به حكم شخصي خود، بدون اين‌كه به شاه صفي بنويسد، عوارض مختصري به سبدهاي ميوه كه وارد شهر مي‌شد بسته يود. هنگامي كه خبر به شاه رسيد، به قدري متغير شد كه دستور داد حاكم را با زنجير به اصفهان بردند. پسر اين حاكم از محارم شاه بود و توتون و چپق مخصوص به شاه مي‌داد، شاه صفي حكم كرد تا پسر سيبيل‌هاي پدرش را بكند، بعد بيني او را ببرد، بعد گوش‌ها و چشم‌ها و دست آخر سر او را از تنش جدا كرد. بعد از اين‌كار، شاه صفي؛ پسر را به جاي پدر حاكم قم كرد و پيرمرد عاقلي را به نيابت او مقرر داشت و او را با حكمي بدين مضمون به قم فرستاد:
« اگر تو از آن سگ كه به درك رفت بهتر حكومت نكني، تو را به سخت‌ترين شكنجه خواهم كشت

بازدید : 158
11 زمان : 1399:2

شاه صفي چندسال پس از رسيدن به تاج‌وتخت، براي هركسي كه شك، سوءظن يا بي‌علاقگي داشت دستور به قتل مي‌داد. در زمان جانشيني شاه صفي، عمه او زبيده‌بيگم، كه داراي سه فرزند بود با حاميانش به مخالفت با جانشيني شاه صفي پرداختند. زبيده بيگم در اواخر حكومت شاه عباس بزرگ، پسر بزرگ خود را نامزد سلطنت كرد كه با مخالفت روبه‌رو شد. شاه صفي او را متهم به تلاش براي مسموم كردن خود نمود و نهايتاً در سال ۱۶۳۲ ميلادي زبيده بيگم، شوهرش (عيسي خان قورچي باشي) و فرزندانش به دستور شاه صفي به قتل رسيدند

بازدید : 169
11 زمان : 1399:2

سام ميرزا هشت روز پس از مرگ شاه عباس، در ۱۸ سالگي،[۲۶] با نام شاه صفي كه اين نام را از پدر خود برداشت، در تاريخ جمادي‌الاولي ۱۰۳۸ قمري/ ۲۹ ژانويه ۱۶۲۹ تاجگذاري كرد.[۱] پس از مرگ شاه عباس، زينل بيگ، به اتفاق عيسي خان قورچي باشي، اعتمادالدوله خليفه سلطان و زينب بيگم،[۲۵] اداره امور را در دست گرفتند. آنان وصيت شفاهي شاه را نگاشتند و آن را مهر كردند و به اين ترتيب مقدمات سلطنت شاه صفي را فراهم ساختند

بازدید : 130
11 زمان : 1399:2

شاه صفي تا آخر عمر خود نتوانست به‌طور كامل برخواندن و نوشتن مسلط شود.[۲۳] سام ميرزا (شاه صفي) كه به دستور شاه عباس بعنوان وليعهد و جانشين وي انتخاب شده بود از ۵ سالگي در حرم كنار مادرش رشد پيدا كرد. شاه‌صفي اولين شاه صفوي بود كه انحصاراً در حرمسرا شاهي بزرگ شده بود. اين قانون براي بقيه شاهزادگان و شاهان آينده صفوي نيز اجرا شد كه در نتيجه شاهان نالايقي برسركار آمدند، كه هيچ دركي از مملكت داري و اداره حكومت نداشتند و فقط مشغول كارهاي بيهوده و عيش‌ونوش در حرمسرا بودند.[۱۷][۲۴] در دوران قفس (پس از ۱۰۰۰ ق. /۱۵۹۱–۱۵۹۲ م) كه محبوس كردن شاهزادگان در حرم، پيش از رسيدن به پادشاهي باب بود، مادرهاي شاهزادگان به همراه كساني كه در حرم كار مي‌كردند، مثل خواجگان و غلامان حرم، اهميت روزافزوني در سياست پيدا نمودند كه ايشيك‌آقاسي‌ها بعنوان عنصر كليدي در ارتباط حرم با بيرون، مهم به‌شمار مي‌آمدند و در سياست اهميت داشتند.[۲۵] در قفس نمودن شاهزادگان، تقليد از دربار عثماني بوده‌است

بازدید : 215
11 زمان : 1399:2

نويسندگان تاريخ ايران كمبريج اعتقاد دارند كه اگر بدنبال فرمانروايان واقعي اوايل دولت شاه صفي بگرديم چهار شخصيت اصلي قابل ذكرند: اغورلو خان شاملو ايشيك آقاسي باشي، رستم بيگ ديوان بيگي كه بعداً سپهسالار و تفنگچي آقاسي هم شد، چراغ‌خان زاهدي كه در ابتدا منصبي نداشت و بعداً قورچي‌باشي شد، رستم خان داروغه اصفهان كه قوللرآقاسي هم بود.[۲۱] بعضي از زنان درباري مانند مادر شاه صفي و زينب بيگم هم تأثيرگذار بودند. اغورلوخان و چراغ‌خان بعدها بدست شاه صفي كشته شدند و در ۱۶۳۰ رستم بيگ ديوان‌بيگي، بيگلربيگي آذربايجان شد و رستم خان داروغه بعنوان والي گرجستان از كارتلي به تفليس رفت. سرانجام اداره امور بدست ساروتقي اعتمادالدوله افتاد كه در ۱۶۳۴ رمام امور را در دست گرفت و تا پايان دوره شاه صفي در سمت خود باقي ماند.

بازدید : 182
11 زمان : 1399:2

اگرچه شاه عباس بزرگ توانست ايران را نجات دهد و از دست مشكلات داخلي و خارجي برهاند و نظم و نظامي بوجود بياورد كه جانشينان نالايقش تا يك قرن بعد به راحتي به حكومت ادامه دهند، ولي برخي از كارهايش كه بنا به مصالح آن زمان مجبور به اجراي آن شد، از جمله عوامل سقوط صفويان به‌شمار مي‌آيد.[۱۷]

شاه‌عباس خود با كنار گذاشتن پدر و برادرش به حكومت رسيد. گرچه اين كار در ابتدا توسط برخي از سران قزلباش رخ داد و شاه عباس گويا در اين امر دخيل نبود، ولي وقتي كه كاملاً قدرت را بدست گرفت هنوز به شكل رقيب به محمد خدابنده مي‌نگريست و مراقبش بود. شاهزادگان و فرزندان پسر شاه‌عباس، تحت سرپرستي اميران قزلباش در شهرهاي مهم ايران به نوعي حكومت مي‌كردند و به سرمشق شاهي مي‌نمودند. شاه عباس هنگام تولد فرزندانش جشن عمومي اعلام مي‌كرد، وقتي در سال ۱۰۰۶ ه‍.ق محمد ميرزا، بدنيا آمد، شاه عباس آنچنان خوشحال شد كه چند روز نقاره شاديانه به نوازش درآوردند و مدتي در ميدان سعادت‌آباد چوگان بازي به راه بود.[۱۸]

شاه عباس به ظاهر به فرزندانش علاقه زيادي داشت تا اينكه قيم پسر دومش، حسن در سال ۹۹۷ ه‍.ق در مشهد شورش كرد. بااينكه اين شورش سركوب شد ولي خاطره كودتا عليه پدرش براي شاه عباس تداعي شد. محمد ميرزا و اسماعيل ميرزا (سومين و چهارمين فرزندان) در خردسالي از دنيا رفتند ولي شرايط براي سه پسر ديگر شاه به گونهٔ ديگري رقم خورد، وقتي در سال ۱۰۲۳ ه‍.ق سران چركس مورد سوءظن همين جريان براي پسر ارشدش محمدباقر ميرزا قرار گرفتند، همه از دم تيغ گذرانده شده و علاوه برآن نيز محمد باقر به ظاهر بيگناه كه خود جريان شورش اميران را به شاه رسانده بود، در سال ۱۰۲۴ ه‍.ق در رشت به قتل رسيد. شش سال بعد سومين پسر شاه، كه همنام محمد خدابنده بود، نيز در هنگام بيماري شديد پدر، زودهنگام از قزلباشان درخواست حمايت كرد كه سرنوشت او نيز گرفتن چشمانش بود. در سال ۱۰۳۶ ه‍.ق تنها دوسال مانده به فوت شاه، پنجمين پسر شاه امام قلي ميرزا در حاليكه بيش از بيست و دوسال از عمرش نمي‌گذشت،[۱۹] سرنوشت مشابهي يافت. سرانجام شاه پسري كه شرايط پادشاهي داشته باشد، نداشت و فرزندان شاهزادگان نيز به خاطر عدم شورش احتمالي در دربار با ناز و نعمت بزرگ شدند تا فكر شورش به ذهنشان خطور نكند

بازدید : 212
11 زمان : 1399:2

صفويان دودماني ايراني[۸] و شيعه بودند كه در سال‌هاي ۸۸۰ تا ۱۱۰۱ هجري خورشيدي (برابر ۱۱۳۵–۹۰۷ قمري و ۱۷۲۲–۱۵۰۱ ميلادي)[۹] حدوداً به مدت ۲۲۱ سال بر ايران فرمانروايي كردند. بنيانگذار دودمان پادشاهي صفوي، شاه اسماعيل يكم است كه در سال ۸۸۰ خورشيدي در تبريز تاجگذاري كرد.

دوره صفويه از مهم‌ترين دوران تاريخي ايران به‌شمار مي‌آيد، چرا كه با گذشت نهصد سال پس از نابودي شاهنشاهي ساسانيان؛ يك فرمانروايي پادشاهي متمركز ايراني توانست بر سراسر ايران آن روزگار فرمانروايي نمايد.[۱۰] صفويان، آيين شيعه را مذهب رسمي ايران قرار دادند و آن را به عنوان عامل همبستگي ملّي ايرانيان برگزيدند. شيوه فرمانروايي صفوي تمركزگرا و نيروي مطلقه (در دست شاه) بود. پس از ساختن پادشاهي صفويه، ايران اهميتي بيشتر پيدا كرده و از ثبات و يكپارچگي برخوردار گرديده و در زمينهٔ جهاني نام‌آور شد.[۱۱] در اين دوره روابط ايران و كشورهاي اروپايي به دليل دشمني امپراتوري عثماني با صفويان و نيز جريان‌هاي بازرگاني، (به ويژه داد و ستد ابريشم از ايران) گسترش فراواني يافت. در دوره صفوي (به ويژه نيمه نخست آن)، جنگ‌هاي بسياري ميان ايران با امپراتوري عثماني در غرب و با ازبكها در شرق كشور رخ داد كه علت اين جنگ‌ها مسائل زميني و ديني بود.[۱۲]

ايران در دوره صفوي در زمينه مسائل نظامي، فقه شيعه، و هنر (معماري، خوشنويسي، و نقاشي) پيشرفت شاياني نمود.

بازدید : 186
11 زمان : 1399:2

منبع‌شناسي دوران شاه‌صفي، زيرمجموعه‌اي از منبع‌شناسي كل دوران صفويه مي‌باشد كه شامل تاريخ نگاريها، نوشته‌هاي تاريخي (منشآت، فتح‌نامه‌ها و پيمانها)، آثار هنري (نگاره‌ها، سروده‌ها)، سفرنامه‌هاي سفيران كشورهاي اروپايي و غيراروپايي (عثماني، هندي) و كتيبه بناها و ساير منابع مي‌شود. سندهاي بازرگاني اروپايي‌ها بصورت اعم و كمپاني هند شرقي هلند به شكل اخص، حاوي اطلاعات گرانقيمتي در مورد دوران شاه صفي مي‌باشند.

بازدید : 156
11 زمان : 1399:2

شاه صفي ششمين پادشاه صفوي ايران است كه از ۱۰۰۷ تا ۱۰۲۱خورشيدي، (۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ ميلادي يا ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲هجري قمري) به مدت ۱۴ سال پادشاهي كرد. او جانشين پدربزرگش شاه عباس يكم شد. صفي كه به هنگام تولد سام ميرزا ناميده شد، پسر محمد باقر صفي ميرزا، پسر بزرگ شاه عباس، است كه به دستور پدر به قتل رسيد. او از اولين شاهزادگان صفوي بود كه انحصاراً در حرمسراي سلطنتي پرورش يافته بود و تا آن زمان هيچ مسئوليتي سياسي به عهده نداشت و بر خلاف اجدادش، عهده‌دار حاكميت هيچ ولايتي نيز نبود. صفي كلاً پادشاه خشني بود و در اوايل سلطنتش، به خاطر ترس از دست دادن حكومت، بسياري از اطرافيان خود، از جمله شاهزادگان صفوي و بزرگان گرجي‌تبار و بسياري ديگر را به قتل رساند. پيش از صدارت ميرزا طالب، خليفه سلطان وزيري بود كه از انتهاي پادشاهي شاه‌عباس در وزارت باقي‌مانده بود، اما در خشونت ورزي‌هاي شاه صفي، نه‌تنها در سال ۱۶۳۲ ميلادي صدارت را از دست داد، بلكه فرزندانش هم كور شدند.[۶]

در سال اول سلطنت شهر مشهد مورد هجوم ازبكان[۲] قرار گرفت، , و طي دوره پادشاهي شاه صفي ازبكها حداقل يازده بار به ايران حمله كردند،[۷] اما سرانجام ازبكان شكست خوردند و به فرارود گريختند. سلطان مراد، پادشاه عثماني به محض آگاهي از درگذشت شاه عباس، به آذربايجان و بغداد لشكر كشيد كه در آذربايجان كاري از پيش نبرد، اما در بغداد در نهايت پيروز شد و با عهدنامه زهاب، بغداد (و عراق امروزي) به صورت هميشگي از ايران جدا شد. با وجود از دست دادن بغداد و يورش‌هاي پياپي ازبك‌ها در شمال شرقي، در زمان وي ايران از آرامش نسبي برخوردار بود. با توجه به اعتياد اين شاه به مواد مخدر و تربيت در حرمسرا، نه توانايي و نه علاقه دخالت در امور مملكتي را داشت و امور را به وزير خود سارو تقي اعتمادالدوله و رستم خان سپهسالار سپرده بود. در زمان اين پادشاه، سرداران بزرگ دوران شاه عباس مانند امام‌قلي خان، زينل‌خان شاملو، داوود خان گرجي و علي‌مردان خان يا به قتل رسيدند يا از كار بركنار شدند. در گرجستان، قندهار، قزوين و گيلان شورش برپا شد.

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 174
  • بازدید سال : 226
  • بازدید کلی : 4252
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی