شاه صفي ششمين پادشاه صفوي ايران است كه از ۱۰۰۷ تا ۱۰۲۱خورشيدي، (۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ ميلادي يا ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲هجري قمري) به مدت ۱۴ سال پادشاهي كرد. او جانشين پدربزرگش شاه عباس يكم شد. صفي كه به هنگام تولد سام ميرزا ناميده شد، پسر محمد باقر صفي ميرزا، پسر بزرگ شاه عباس، است كه به دستور پدر به قتل رسيد. او از اولين شاهزادگان صفوي بود كه انحصاراً در حرمسراي سلطنتي پرورش يافته بود و تا آن زمان هيچ مسئوليتي سياسي به عهده نداشت و بر خلاف اجدادش، عهدهدار حاكميت هيچ ولايتي نيز نبود. صفي كلاً پادشاه خشني بود و در اوايل سلطنتش، به خاطر ترس از دست دادن حكومت، بسياري از اطرافيان خود، از جمله شاهزادگان صفوي و بزرگان گرجيتبار و بسياري ديگر را به قتل رساند. پيش از صدارت ميرزا طالب، خليفه سلطان وزيري بود كه از انتهاي پادشاهي شاهعباس در وزارت باقيمانده بود، اما در خشونت ورزيهاي شاه صفي، نهتنها در سال ۱۶۳۲ ميلادي صدارت را از دست داد، بلكه فرزندانش هم كور شدند.[۶]
در سال اول سلطنت شهر مشهد مورد هجوم ازبكان[۲] قرار گرفت، , و طي دوره پادشاهي شاه صفي ازبكها حداقل يازده بار به ايران حمله كردند،[۷] اما سرانجام ازبكان شكست خوردند و به فرارود گريختند. سلطان مراد، پادشاه عثماني به محض آگاهي از درگذشت شاه عباس، به آذربايجان و بغداد لشكر كشيد كه در آذربايجان كاري از پيش نبرد، اما در بغداد در نهايت پيروز شد و با عهدنامه زهاب، بغداد (و عراق امروزي) به صورت هميشگي از ايران جدا شد. با وجود از دست دادن بغداد و يورشهاي پياپي ازبكها در شمال شرقي، در زمان وي ايران از آرامش نسبي برخوردار بود. با توجه به اعتياد اين شاه به مواد مخدر و تربيت در حرمسرا، نه توانايي و نه علاقه دخالت در امور مملكتي را داشت و امور را به وزير خود سارو تقي اعتمادالدوله و رستم خان سپهسالار سپرده بود. در زمان اين پادشاه، سرداران بزرگ دوران شاه عباس مانند امامقلي خان، زينلخان شاملو، داوود خان گرجي و عليمردان خان يا به قتل رسيدند يا از كار بركنار شدند. در گرجستان، قندهار، قزوين و گيلان شورش برپا شد.
شاه صفي ششمين پادشاه صفوي ايران است كه از ۱۰۰۷ تا ۱۰۲۱خورشيدي، (۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ ميلادي يا ۱۰۳۸ تا ۱۰۵۲هجري قمري) به مدت ۱۴ سال پادشاهي كرد. او جانشين پدربزرگش شاه عباس يكم شد. صفي كه به هنگام تولد سام ميرزا ناميده شد، پسر محمد باقر صفي ميرزا، پسر بزرگ شاه عباس، است كه به دستور پدر به قتل رسيد. او از اولين شاهزادگان صفوي بود كه انحصاراً در حرمسراي سلطنتي پرورش يافته بود و تا آن زمان هيچ مسئوليتي سياسي به عهده نداشت و بر خلاف اجدادش، عهدهدار حاكميت هيچ ولايتي نيز نبود. صفي كلاً پادشاه خشني بود و در اوايل سلطنتش، به خاطر ترس از دست دادن حكومت، بسياري از اطرافيان خود، از جمله شاهزادگان صفوي و بزرگان گرجيتبار و بسياري ديگر را به قتل رساند. پيش از صدارت ميرزا طالب، خليفه سلطان وزيري بود كه از انتهاي پادشاهي شاهعباس در وزارت باقيمانده بود، اما در خشونت ورزيهاي شاه صفي، نهتنها در سال ۱۶۳۲ ميلادي صدارت را از دست داد، بلكه فرزندانش هم كور شدند.[۶]
در سال اول سلطنت شهر مشهد مورد هجوم ازبكان[۲] قرار گرفت، , و طي دوره پادشاهي شاه صفي ازبكها حداقل يازده بار به ايران حمله كردند،[۷] اما سرانجام ازبكان شكست خوردند و به فرارود گريختند. سلطان مراد، پادشاه عثماني به محض آگاهي از درگذشت شاه عباس، به آذربايجان و بغداد لشكر كشيد كه در آذربايجان كاري از پيش نبرد، اما در بغداد در نهايت پيروز شد و با عهدنامه زهاب، بغداد (و عراق امروزي) به صورت هميشگي از ايران جدا شد. با وجود از دست دادن بغداد و يورشهاي پياپي ازبكها در شمال شرقي، در زمان وي ايران از آرامش نسبي برخوردار بود. با توجه به اعتياد اين شاه به مواد مخدر و تربيت در حرمسرا، نه توانايي و نه علاقه دخالت در امور مملكتي را داشت و امور را به وزير خود سارو تقي اعتمادالدوله و رستم خان سپهسالار سپرده بود. در زمان اين پادشاه، سرداران بزرگ دوران شاه عباس مانند امامقلي خان، زينلخان شاملو، داوود خان گرجي و عليمردان خان يا به قتل رسيدند يا از كار بركنار شدند. در گرجستان، قندهار، قزوين و گيلان شورش برپا شد.